بروبچه های سوم ادبیات
خاطرات.شیرین کاریای ما
یاد اون دبیر عزیزی که کتاب نداشته عروض و قافیه امسالمونو به بهترین نحو تموم کرد و یادمون داد چجوری با زدن دست و خودکار روی میز وزن شعرو پیدا کنیم یاد خانم فقهی و خط کش خدا،نمک و شکر و چیتوزو...... یاد دبیر عزیزی که با خنده سر می برید یاد اون روزی که عاطفه اومد مدرسه و قضیه مجوز(چقدر خندیدیم!) یاد خرک فاطمه رحیمی که خودش دوخته بود یاد همه ماجراها (اعم از صالحی و غیر صالحی) یاد قلبای تک سرنشین و قلبایی که انگار هواپیمای مسافربری بودن(شوخی کردم) یاد تقابل دیرینه هوادارای پرسپولیس و اس اس یاد صندلی داغ های قبل از عید یاد روزی که نرجس بخاطر خوردن چای و عسل حالش بد بود و فکر میکرد استرس داره یاد اون روزی که یکی یکی اومدن در کلاس و بردنمون دفتر(بیشتر کسائی رو که دچار بادبردگی شدید شده بودن) یاد خون و خونریزی فهیمه وسط سالن و تقابلش با خانم خاکی یاد اون روزایی که به رضوان بخاطر مانتو و ابروهاش گیر داده بودن یاد بیمارستان مدرس و آهنگ (من یه پرنده ام) یاد همه روزایی که به هم آب پاشیدیم و وقتی کم آوردیم شیرهای رایگان شَما یاد روزایی که ناهار دسته جمعی خوردیم یاد روزای تولد و شیرنی خوردنا یاد عکسایی که گرفتیم یادامتحان معرفی هایی که چه فکرایی می کردیم یاد روزی گوشی هامونو گذاشتیم تو لوله بخاری یاد اون روزی که مهتاب و نیکو و زهرا ع در رفتن ویاد همه خنده هامون : بخیر! نویسنده این یکی : زینب
نظرات شما عزیزان:
» کوروش
» به بهانه آپدیت
» شهریار
» هـــــــــــــورا
» دوباره سلام
» به نام خدای مهربون
» یه شعر و چندتا حرف کوچولو
» یه شعر از مولانا
» طنز
» بخند
» بچها سلام
» مهربانترین خدا
» الا بذکر الله
» شعر سهراب سپهری به سبک دهه 90-80 (نامردین اگه نظر ندین)
» یادش بخیر!
» امسال هم هر جوری بود تمومید!
» تمومید !
» اولین پست من
» موتور
Design By : Pichak |